دیشب تو خواب دیدمش نمیدونم چرا هر دو باری که دیدمش با چادر مشکی بوده رو صندلی بود و من پایین پاش نشسته بودم گفتم حلالم میکنی که نتونستم بیام ببینمت؟ با همون لحن و همون قربون صدقه های همیشگی یه دست روی سرم کشید و گفت آره. لحظه ای که دستش رو گرفته بودم اینقدر واقعی بود که حتی الان هم میتونم حسش کنم. منبع
درباره این سایت